{وَلا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ/ هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زندهاند، و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند.}
((بسیج مدرسه عشق و مکتب شاهدان و شهیدان گمنامی است که پیروانش برگلدسته های رفیع آن اذان شهادت و رشادت سر داده اند.))
شهید رضا راستگو در سال ۱۳۴۹ در روستای جهانتیغ از توابع بخش مرکزی شهرستان زابل در خانواده ای مذهبی و کشاورز چشم به جهان گشود .
همزمان با فرمان تاریخی حضرت امام (ره) مبنی بر اعزام جوانان به جبهه ها ، از مدرسه راهنمایی خاتم الانبیاء زابل درسهای زندگی را رها کرد و برای کسب معرفت و پیوستن به لقاء الله عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل شد و در سن ۱۶ سالگی در منطقه عملیاتی شلمچه عملیات کربلای ۵ به فیض شهادت نائل آمد.
دوستان و همرزمان این شهید والامقام خاطرات فروانی از تقوا و رادمردی این بزرگ مرد به یاد دارند و نقل می کنند در جبهه ذکر یا الله و آرزوی شهادت همواره بر لبان شهید رضا راستگو نقش بسته بود.
فرازهایی از وصیت نامه شهید
از خداوند متعال سپاسگزارم که بر من منت نهاد و مرا آفرید تا راه کمال و سعادت بر من آشکار شود . خدا را شاکرم از این که عنایتی نصیبم کرد تا بتوانم یکی از کوچکترین خدمتگزاران اسلام و این انقلاب باشم و به جبهه های حق علیه باطل بروم و از او می خواهم این توفیق را خالص و بی ریا دارد.
پدر و مادر عزیرم: امیدوارم که در غم از دست دادن من اندوهگین مباشید و صبر را که بزرگترین شجاعت و افتخار است پیشه کنید چرا که خداوند صابران را دوست می دارد.
مادر مهربانم : از وقتی که پا به عرصه گیتی نهادم زحماتت بیشتر شد و چه سختی ها و مشقت هایی که برای من نکشیدی و چه رنجها و بیماریهایی که به خاطر من به جان خریدی و خلاصه نمی دانم که چگونه از شما قدردانی کنم و محبت هایتان را جبران کنم .مادر مهربان و فداکارم مرا ببخش و حلالم کن.
خدا را سپاسگزارم از این که سعادتی نصیبم کرد، تا بتوانم یکـی از کوچـکتـرین خـدمتگزاران اسلام و این انقلاب باشم.
ای برادر و ای خواهر حزب االله همیشه در صحنه به ریسمان الهی چنگ بزنید و متفرق نشوید.
https://sistanpress.ir/?p=17420